loading...
رز وحشی
سعیده بازدید : 112 پنجشنبه 24 تیر 1389 نظرات (0)

 اول ترم بود و بايد مي رفتيم توي سايت دانشگاه ثبت نام كنيم. چون سايت دانشگاه تازه عوض شده بود، كلي مشكل و مورد داشت و همه بچه ها رو عاصي كرده بود. استادا هم به دليل كثرت اعتراض و مراجعه بچه ها، اعصاب درستي نداشتن.   

واسه دوستان عزيز بگم كه مساله انتخاب واحد يكي از مسائل بسيار بسيار مهم توي دانشگاهه. اولا كه به خيلي ها واحد درست و حسابي نمي رسه و مثلا طرف مي خواد ۱۸-۱۹ واحد بگيره عملا ۱۳-۱۴ واحد بيشتر گيرش نمياد. انتخاب واحد مناسب مي تونه طرف رو به راحتي توي يه ترم شاگرد اول كنه. و ضمنا ممكنه در صورت انتخاب واحد نامناسب، خيلي خيلي راحت مشروط بشيد! يكي از چيزاي مهم ديگه استاداييه كه يه درس رو ارائه مي دن. دكتر مير احمدي و گوهري هردو طراحي ۲ ارائه مي دادن. دكتر ميراحمدي بسيار سخت گير بود و كلي پروژه و كار بين ترمي داشت. ولي در عوض دكتر گوهري حتي حضور و غياب هم نمي كرد و براي دانشجويان دودري مثل ما گزينه خيلي خوبي بود. خلاصه اون ترم بين ۸۰ي ها و ۸۱ي ها دعواي شديدي سر انتخاب دكتر گوهري درگرفت. اول بچه هاي ۸۱ي رو دادن به گوهري. تو اين وضعيت مهدي كه ۸۱ي بود اومد كلي ما رو مسخره كرد و جلوي ما اظهار خوشحالي كرد. فرداش ما رفتيم پيش دكتر احمديان و زيرآب ۸۱ي ها رو زديم و ما رفتيم تو كلاس گوهري و اون بدبختا رفتن تو كلاس دكتر ميراحمدي! بعدش مهدي شاكي شاكي اومده بود اعتراض كه از رفاقت دور بود رفتين پيش دكتر احمديان زيرآب ما رو زدين و اگه شما بهش نامه نمي دادين الان ما هم با دكتر گوهري بوديم و ازين صحبتا.  

منم اونجا يه جمله تاريخي گفتم كه اگه به حرف منه بيا! من يه نامه به احمديان مي نويسم كه:  

جناب آقاي دكتر احمديان!

با سلام. لطفا حامل نامه را در كلاس دكتر گوهري ثبت نام بفرماييد!

و الي آخر.  

غرض اينكه خواستم دردسر هاي انتخاب واحد رو براتون بگم. اونجا بوديم كه سايت جديد كلي عيب و ايراد داشت و اشك بچه ها رو درآورده بود. من رفتم توي سايت كه ثبت نام كنم مطابق معمول پسوردم رو فراموش كرده بودم. خيلي طلبكارانه رفتم آموزش كل و ديدم ۲۰-۳۰ نفر اونجان. خيلي ها دعوا مي كردن. دخترا گريه مي كردن. همه عصباني بودن و سر همديگه داد مي زدن. نوبت من كه شد رفتم جلو و به يه خانم خيلي بداخلاق كه اونجا بود گفتم كه پسوردم رو گم كردم. اونم كلي باهام دعوا كرد كه مگه حواس نداري و ببين چقدر اينجا شلوغه و بايد اين گرفتاري هاي شما رو هم ما حل كنيم و غيره. در حين اينكه اون خانومه به شكل غضبناكي مي خواست پسورد من رو ببينه يه دفعه يه چيزي توي ذهنم فلاش بك خورد و رفت و رفت تا اون روزي كه داشتم پسورد انتخاب مي كردم...  

-به! سلام. چطوري ارباب جهان؟ 

-به به! مير عظمي! خيلي چاكريم سالار!  

همين جوري توي سايت ممد رو ديدم و كلي در نوشابه براي هم باز كرديم و نشستيم به مسخره بازي.  

-بيا ببين من پسوردم رو چي گذاشتم! ........!  

توضيح اينكه اون كلمه نه به دليل مسائل امنيتي، كه به خاطر شئونات اخلاقي سانسور شده.  

-به! اون چيه! بيا... اينم پسورد من! .......!  

خلاصه يه نيم ساعتي داشتيم مي گفتيم و مي خنديديم و با اسامي ضايع پسورد مي ذاشتيم.  

ادامه دارد ...  

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 16
  • بازدید کلی : 1,202